پایانی برای این مسخره‌بازی

پایانی برای این مسخره‌بازی

برای یکی مثل من این همه تیتر نصفه و رها شده آزاردهنده‌ست. چه تیترهایی که توی نوت‌بوک به یادگار مونده، چه کارهای پراکنده و درهمی که باید تمام و کمال انجام می‌شدن و نشدن در نهایت. و چیزی که منزجرتر می‌کنه قضیه رو، اینه که یهو از این همه ناقص و کامل نبودن به نهایت کلافگی می‌رسم و بیخیال همه چیز می‌شم و همون کارهای گاهی رها و گاهی انجام شده رو به کل رها می‌کنم و دوباره برمی‌گردم سر جای اول!

من همونیم که همیشه منتظر شنبه‌هاست. منتظر ساعت‌های رند. منتظر این که فلان آهنگ تموم بشه، بعد. منتظر این که از فردا حتما صبح زود بیدار شم، بعد. منتظر این که این کوفتگیِ لعنتی کامل برطرف بشه، بعد. منتظر اینکه هر روز برم کتابخونه، بعد. الان که دیگه اول ساله، الان منتظر چی هستی؟ منتظر رها شدنم این بار. امروز دقیقا روزیه که باید دیگه منتظر بی‌خود گذشتن این لحظه‌های کوچیک نباشم. دیگه وقتی نمونده، چشمت خشک نشد از این انتظارهای الکی؟ سر سالی یه تکونی به افکارت بده، اینطوری ادامه بدی خسته‌تر می‌شی..

 

آدم گاهی چقدر مضحک خودش رو محدود می‌کنه!


دیدگاه‌ها

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی