مقصد نزدیکه..
-آقای کاف! تو بازهی یک هفته مونده به کنکور دقیقا باید چیکار کنیم؟
+چرا باید به یه هفته قبل از کنکور فکر کنی آخه!
-اینکه خوبه، من به تکتک لحظات جلسه هم فکر میکنم. به چهل و پنج دقیقهی دفترچهی اول که نمیدونم اگه خوب نگذشت بعدش چجوری باید خودمو جمع و جور کنم واسه دفترچهی بعدی. به اینکه اگه از اضطراب یه آهنگ تو مغزم پلی بشه چجوری اون صدای لعنتی رو خفه کنم. یا مثلا وقتی تایم تموم شد، برم کلید سوالات رو چک کنم یا نه؟ اگه چک کردم و همه چیز یه فاجعه بود چیکار کنم؟ خبر خوب اینه که بابا مژدهی سفر مشهد داده بهم بعد کنکور، جدیدا به اونم فکر میکنم.. اون ولی فکر و خیالات شیرینی به همراه داره و آرامشبخشه برام. اما بعد که از سفر برگشتم، دوباره چطوری این مغزِ خسته رو بکشونم تا پای امتحانهای نهایی؟ یا اصلا..
+صبر کن ببینم! چه خبره این همه بدبینی؟ آروم باش دختر! امید داشته باش، امید آخرین چیزیه که میمیره..
-چارهی این ذهن مشوش چیه واقعا؟ صبر کنید خودم میدونم؛ فتوکل علیالله فهو حسبه.. مگه نه؟ (:
[همهی اینها رو به خاطر خودت ادامه میدی، تو گذشتن از این مسیر رو به خودت مدیونی، یادت نره!]
- ۰۲/۱۲/۱۳
کنکور؟
نه بابا
اصلا نگرانش نباش
هر شرایطی که تو داری بقیه ی رقیبات هم حتما دارن
تنها چیزی که مهمه اینه که اگه ۱۰۰۰ بار تو این مسیر خوردی زمین ۱۰۰۱ بار بلند شی
هر روز سعی کن همه ی تلاشت رو بکنی
گاهی همه ی تلاشت تو یه روز ۱۴ ساعته گاهی نیم ساعت گاهی همین که خودتو از پنجره ننداخته بیرون یعتی ته تلاش
تو هوشمندانه همه ی تلاشت رو بکن
خدا جایی که دستت نمی رسه شاخه رو میاره پایین
اگه تجربی ای و راهنمایی خواستی در خدمتم