در مسیر

نه به سس قارچ!

پنجشنبه, ۱۸ بهمن ۱۴۰۳، ۱۱:۴۵ ق.ظ

یکی از تفریحات ما توی ایران کشف کافه‌ها و رستوران‌های متعدده که الحمدالله همونم باید کم‌کم بذاریم کنار. بار دومه که میام اینجا و هر چی تو وجودم هست و نیست رو بالا میارم. تازه این بار خودم کم بودم، حانیه هم افتاد یه گوشه. از همه‌ی اینا که بگذریم، حالا چطوری این همه ساعت تو قطار دووم بیارم تا برسم خونه؟ خدایا دکمه‌ی غلط کردم نداره اون غذای لعنتی؟ این همه وقت ننوشتم ننوشتم، اومدم و از حال بدم نوشتم. شاید چون جلوی خودمو می‌گیرم تا به مامان خبر ندم که تا صبح هر لحظه نگران حالم نباشه. شاید هم فرجی شد و بعد از این حال بد بیشتر به سمت نوشتن کشیده شدم.
اما احوالم، قبل از اینکه عین یه تیکه پارچه بیفتم یه گوشه، مثل تشنه‌ای وسط بیابون که در به در دنبال قطره‌ی آبی می‌گرده، تشنه‌ی نوشتن و حرف‌زدن بود.

+این هفته‌‌ی آخر هم تموم بشه، می‌خوام بشینم یه گوشه، تماشا کنم و بنویسم فقط. آخ دنیا! این ورق جدیدته؟ (:

  • ۰۳/۱۱/۱۸
  • به نام محیا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی