بسوزد آناتومی، سوخت جگرم
وقتشه بگم چقدر وحشتناک بود! چقدر ترسیدم! امتحانات ترم اول رو میگم. مهمترین نتیجهگیریش هم این بود که آناتومی توی چهار روز فرجه جمع نمیشه. اگر جمع بشه هم چیزی جز یه جنازهی متحرک که خودش هر لحظه آمادهی تشریح توسط استادیه که نه و نود و نه صدم رو هم پاس نمیکنه، سر جلسهی آزمون حاضر نمیشه. به هر حال؛ آناتومی دست از خرخرهمون برنمیداره و هنوز چند نمرهی عملیش باقی مونده. و حقیقتا تو این چند روز گذشته جدا تا مرز فروپاشی رفتم. امان از اون شبِ لعنتی؛ ف وسط جزوههاش به زور چوب کبریت پلکهاش رو باز نگه میداشت، ز پتو و بالشش رو آورده بود تو واحد ما و بالش به بغل همچنان ویس پیاده میکرد، ی داشت برای بار هزارم جزوه رو مرور میکرد و حس ناکافیبودن بهمون میداد، خودم که از شدت بیخوابی بیهوش شدم و چشم باز کردم دیدم بین اون همه جا، میم خودش رو مچاله کرده و بالای سرم خوابش برده. سالن مطالعه خالی بود. چند صفحه از خلاصهنویسیهام رو مرور کردم، اما انگار نه انگار! مغزم خالی خالی شده بود. و بهترین وقت برای زدن زیر گریه بود. آخ اگه مامان پیشم بود..
سرتو درد نیارم، سوار سرویس شدیم و تک و توک یه سری چیزها رو دوباره مرور کردم و تمام! دیگه نتیجهش مهم نیست. اما همچنان به قول مامان ناراحتی نداره که؛ اگه افتادی هم دستت رو بذار رو زانو، یا علی بگو و بلند شو.
اما چیزی که طبق حساب سرانگشتی خودم متوجه شدم، معدل الف شدن جدا کار سختی نیست، فقط یکم، اونم خیلی کم زحمت میخواد. وقتی نخونده و شب امتحانی بستن مباحث وضعیتش اینه، فکر کن اگه حسابی وقت بذارم و بخونم چی میشه اوضاع..! (:
.
+وسط این روزهای سخت آخر که هنوز هم تموم نشدن، خدا رو شکر! که حداقل این سختیها تو اون مسیریه که خودم دوسش دادم و حسرت به دل کارم رو پیش نمیبرم.
++یادداشتم باید طولانیتر باشه، با ذکر جزئیات بیشتر، اما هم خوابم میاد، هم نگاه اون جزوهی لعنتی که منتظر نشسته یه گوشه دست از سرم برنمیداره.
- ۰۳/۱۱/۰۱
واقعا امان از آناتومی 🫠🫠🫠