مایهی زینتیم یا ذلت؟
آدمها در مواجهه با دیگران خواه ناخواه در ذهن خود یک دسته بندی کلی انجام میدهند تا بدانند با چه کسی طرف هستند. این دسته بندی طبیعیست و ندیدم کسی را که ذهنش از این عمل مبرا باشد. اما مقصودم صرفا یک اتیکتِ کوچک جهت آشنایی با افراد است، نه این که سریعا به خود اجازه بدهیم تا چکش قضاوت را بر سر دیگران بکوبیم. پس جای خرده گرفتن بر تو هم نیست که اگر اسم کسی آورده شد، به اولویتهای مغزت رجوع کنی و به یاد بیاوری که او را مثلا در هیئتها زیاد دیدهای پس به گمانت در برخورد اول میتواند آدم خوبی باشد. و خب طبیعیتر این است که این دستهبندیها آدم به آدم فرق دارند، اما الان کاری به انواع آنها ندارم. بلکه به تو و گذشتهی خودم فکر میکنم که چقدر این دستهبندیها گاهی به ضررمان تمام شد و فریبِ ظاهرهای خدادوست و با معرفت را خوردیم. به این فکر میکنم که حقیقتا هر کدام از ما به چه اندازه مایهی زینت یا زیورِ اعتقاداتمان هستیم؟ فرق کسی که اربعین کربلا نمیرود چون معتقد است عدهی زیادی از مسافران، آن مسیرِ عزیز را یک فستیوال میپندارند و ترجیح میدهد بر پشت بام خانه بایستد و عرض ارادت کند و در عوض تمام طولِ سال را آن گونه که امامش دوست دارد زندگی میکند با کسی که عمدا خطا میکند و دل میشکند و با حقالناس و حقالله یک قول دو قول بازی میکند و در نهایت هم قدم در جاده میگذارد و خواستار شفاعت است، مشخص نیست؟ خوب و بد بودن هر کدام کاملا بدیهیست اما پوستینهای مغزِ عوام همچنان کار را سخت میکند. البته که همه به سفیدیِ شخصِ اول و سیاهیِ شخصِ دوم نیستند، اما قلبم درد میگیرد وقتی هنوز عدهی نادان و نامردی پیدا میشوند که معتقداند همه چیز به کثرتِ سفرهای اربعین و انگشترهای عقیق و فیروزه و ترک نکردن صف اول نماز جماعت و امثال اینهاست.
.
.
.
+فرمود: دیریست که جهل جان یافته و بنیانش نیرومند گشته و این برای آن است که مردم دینِ خدا را بازیچهی خود ساختهاند. تا جایی که هر کس در ظاهر با عملش قصد تقرب به خدا را دارد، در واقع چیزی غیر از خدا را قصد میکند و همینها ستمکارانند.
- ۰ نظر
- ۱۶ خرداد ۰۳ ، ۰۶:۳۵