همیشه مطمئن و دل امن حرف میزنه و من رو هم توی آرامش خاطری که داره غرق میکنه. امشب زنگ زد برام، گفت ببین! مطمئن باش چند سال دیگه هیچ اثری از احوال این روزهات باقی نمیمونه. فقط به این فکر کن که فردا شب این موقع کنار حرم مولایی.. یادت نره سلامِ من هم شبیه سلامهای همیشگیم بهش برسونی.
این شبیه خودش واقعا هیچی شبیهی نداره، من که ندیدم تا حالا مشتیتر و بامرامتر از خودش. حقیقتا خوش بختم که تو رو توی زندگیم میشناسم، مثل همیشه دست گذاشتی روی اصل موضوع؛ اینکه در نهایت ما میمونیم و حقیقتهای قلبمون که باید ببینیم تا کدوم نقطه ما رو میرسونن. و خب تو جزو اون آدمهایی هستی که توی مسیر پیش رو میشه چشم بسته پشت سرت راه افتاد و از چیزی نترسید.
+ راستی! ممنونم ازت که بالاخره قبول کردی.. :))))
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.