خوب ببین!
دیدی آدمها در واقعیت از تصورات ما مهربانتر هستند؟ دیدی حقیقتِ وجودیِ انسانها از پشت پیام و این فضای مصنوعی قابل لمس نیست؟ دیدی باید نترسید و افتاد در وسطِ گفت و گو؟ دیدی باید نترسید و سر را بالا گرفت و حرف زد؟ دیدی دقیقا وسط فیلم، فیلمنامه عوض شد و قصه از مسیری که فکرش را نمیکردی راهش را ادامه داد؟ دیدی باید بدیهیترین حرفها را هم به زبان آورد؟ دیدی گفتم این دنیا ارزش خفهخون گرفتن را ندارد؟ دیدی گفتم فوقش یک معذرت خواهی بدهکار میشوی اما بالاخره تکلیف روشن میشود؟ دیدی باید به آدمها تریبون داد تا بیایند و در مقابل تصورات غلطی که ما از آنها در ذهن داریم از خود دفاع کنند؟
بله عزیزِ من! همهی اینهایی که گفتی را دیدم و هر کدام به نوبهی خود در چشمانم فرو رفت. سعی میکنم در شبی که خیلی دور نیست بیشتر به دیدنیهایی که گفتی فکر کنم. قول نمیدهم اما، آخر همین دنیایی که گفتی ارزش خفهخون گرفتن را ندارد روزانه یک جوری از ما سواری میگیرد که آخر شبها رمقی برایمان نمیماند.
.
.
.
+دیدی یک گاو میتواند به پروانه بدل شود؟ برعکس آن را احتمالا بیشتر دیده باشی..(((((=
- ۰۳/۰۲/۱۵